هفته دوم شهریور 1396
هفته اول دی 1395
هفته اول شهریور 1395
هفته اول خرداد 1395
هفته اول فروردین 1395
هفته دوم خرداد 1394
هفته دوم اردیبهشت 1394
هفته اول اردیبهشت 1394
هفته چهارم فروردین 1394
هفته سوم فروردین 1394
هفته دوم فروردین 1394
هفته سوم اسفند 1393
هفته دوم اسفند 1393
هفته اول اسفند 1393
هفته سوم بهمن 1393
هفته اول بهمن 1393
هفته اول دی 1393
هفته سوم آذر 1393
هفته دوم آذر 1393
هفته اول آذر 1393
هفته دوم اردیبهشت 1393
هفته اول دی 1392
هفته اول مهر 1392
هفته چهارم شهریور 1392
هفته سوم مرداد 1392
هفته سوم آذر 1390
هفته دوم آذر 1390
فرقه وهابيت
وهابيت
عوامل شكل گيري فرقه وهابيت مانند برخي از فرقههاي ديگر، ريشه در
مباني و عملكرد رهبران و بنيانگذاران آن دارد. بر اين اساس لازم است مباني و
عملكرد بنيانگذار اين فرقه بررسي شود
اين فرقه منسوب به "محمد بن عبدالوهاب" از
مردم "نجد" است كه در سال 1115 ق در شهر عُيينه متولد شد كه پدرش در آن
شهر قاضي بود . وي از كودكي به مطالعه كتابهاي تفسير و عقايد و حديث سخت علاقه
داشت و فقه حنبلي را نزد پدر خود كه از علماي حنبلي بود آموخت. محمد بن عبدالوهاب
از آغاز جواني، بسياري از اعمال مذهبي مردم "نجد" را زشت مي شمرد.
او در سفري كه به زيارت خانه خدا رفته بود، بعد از انجام
مناسك حج به "مدينه" رفت و در آن جا توسل مردم به پيامبر را كه نزد قبر
حضرت انجام مي دادند، انكار كرد. سپس به "نجد" مراجعت نمود و از آن جا
به بصره رفت و مدتي در آن شهر ماند و با بسياري از اعمال مردم آن شهر نيز مخالفت
نمود. مردم بصره وي را از شهر خود بيرون كردند. در اين هنگام كه 1139 هجري بود،
پدرش عبدالوهاب از "عيينه" به "حريمله" انتقال يافت. وي با
پدرش همراه شد و كتابهايي را نزد پدر فرا گرفت و به انكار عقايد مردم
"نجد" پرداخت. به اين مناسبت ميان او و پدرش نزاع و جدال در گرفت. هم
چنين بين او و مردم "نجد" منازعات سختي رخ داد و اين امر چند سال دوام
يافت. تا اين كه پدرش "عبدالوهاب" در سال 1153 از دنيا رفت. وي پس از
مرگ پدر علناً به اظهار عقايد خود پرداخت و قسمتي از اعمال مذهبي مردم را انكار
نمود. جمعي از مردم حريمله از وي پيروي كردند و كار وي شهرت يافت. وي از شهر
حريمله به شهر عينيه رفت. رئيس شهر عيينه در آن وقت عثمان بن حمد بود. عثمان عقايد
شيخ را پذيرفت و او را گرامي داشت و قول داد كه وي را ياري كند.
شيخ محمد نيز اظهار اميدواري كرد كه همه اهل نجد از
عثمان بن حمد حمايت كنند.
خبر دعوت شيخ محمد و كارهاي او به امير احسا رسيد. وي
نامه اي براي عثمان نوشت كه سرانجام، عثمان عذر شيخ را خواست و او را از شهر بيرون
كرد. شيخ در سال 1160 پس از آن كه از عيينه بيرون رانده شد، رهسپار درعيه از شهرهاي
معروف نجد گرديد. در آن وقت امير درعيه، محمد بن مسعود جدّ آل سعود بود. وي به
ديدن شيخ محمد رفت و به وي عزت و نيكي را بشارت داد. شيخ محمد نيز غلبه و قدرت
محمد بن سعود را بر همة بلاد نجد بشارت داد. بدين ترتيب ارتباط ميان آن دو شكل
گرفت. حمايت محمد بن سعود از شيخ محمد موجب شد كه وي بر عقايد و افكار خود پافشاري
كند. هر كدام از مسلمانان كه از عقايد وي پيروي نمي كردند، كافر محسوب مي شدند و
براي جان و مال و ناموس آنان ارزشي قايل نبود.
جنگهايي كه وهابيان در نجد و خارج از آن از قبيل يمن و
حجاز و اطراف سوريه و عراق مي كردند، بر همين پايه قرار داشت. هر شهري كه با جنگ و
غلبه بر آن دست مي يافتند، براي آنها حلال بود. كساني كه با عقايد او موافقت مي
كردند، بايد با وي بيعت نمايند و اگر كساني به مقابله بر مي خاستند، بايد كشته
شوند و اموالشان تقسيم گردد. طبق اين رويه مثلاً از اهالي يك قريه به نام فصول در
شهر احسا سيصد مرد را به قتل رساندند و اموالشان را به غارت بردند!
سرانجام شيخ محمد بن عبدالوهاب در سال 1206 درگذشت و پس
از وي پيروان او به همين روش ادامه دادند، مثلاً در سال 1216 امير سعود سپاهي
مركّب از بيست هزار را مجهز كرد و به كربلا حمله ور شدند. سپاه وهابي جنايات
بسياري در شهر كربلا انجام دادند، از جمله پنج هزار تن و يا بيشتر (تا بيست هزار
گفته اند) را به قتل رساندند.(1) آيين وهابيت بر اساس عملكرد، عقايد و باورهاي شيخ
محمد بن عبدالوهاب شكل گرفت. امروزه نيز اين فرقه بر عقايد شيخ محمد و ديگر رهبران
آن پافشاري مي نمايند.
عقايد:
فرقه وهابيه مبتني بر اصول و عقايدي است كه به بعضي
اشاره مي شود:
- وهابيها معتقدند كه هيچ انساني نه موحد است و نه
مسلمان مگر اين كه اموري را ترك كند، از جمله: به هيچ يك از رسولان و اوليا توسّل
نجويد. هر كس اقدام به اين كار كند، مشرك مي باشد،(2) از اين رو وهابيان زيارت قبر
پيامبر و ائمه(ع) را جايز نمي دانند و معتقدند هر كس از پيامبرطلب شفاعت كند،
مانند اين است كه از بتها شفاعت خواسته است.(3)
- از مسائل ديگري كه وهابيان دربارة آن حساسيت خاصي
دارند، تعمير قبور و ساختن بنا روي قبر پيامبر و اولياي الهي و صالحان است. براي
نخستين بار اين مسئله را "ابن تيميه" و شاگرد معروف او "ابي
القيم" عنوان كرد و بر تحريم ساختن بنا و لزوم ويراني آن فتوا داده اند.(4)
بر همين اساس سعوديها هنگامي كه در سال 1344 هجري بر
مكه و مدينه و اطراف آن تسلط پيدا كردند، به فكر افتادند كه براي تخريب مشاهد و
آثار خاندان رسالت و صحابه پيامبر مستمسكي به دست آورند و اقدام نمايند.(5)
- وهابيان بر اين باورند كه مسلمانان در طي قرون، از
آيين اسلام منحرف شده اند و در دين خدا بدعتهايي نهاده اند كه با شرع اسلام مخالف
مي باشد. بر اين اساس بايد از اصولي كه پيامبر(ص) تعيين كرده است، پيروي نمود.
بنابر عقايد وهابيان، هيچ كس حق ندارد به رسول خدا سوگند
ياد كند و از الفاظي مانند: به حق محمد و ... استفاده نمايد،(6) زيرا قسم خوردن به
ديگران و درخواست حاجت از غير خداوند با آيات قرآن منافات دارد: «فلا تدعوا مع
الله احداً».(7)
- نيز معتقدند: تشييع جنازه و سوگواري حرام است؛ زيرا
ارواح اموات كاري نمي توانند بكنند و در امور دنيوي و اخروي نمي توانند دخالت
داشته باشند.(8)
- وهابيان معتقدند القابي را كه بر عزت و احترام دلالت
دارند، در مورد انسانها نبايد به كار برد و ناصواب است؛ زيرا احترام و تعظيم تنها
شايسته خداوند است.
- وهابيون به جنگ با ديگر فرقهها و مذاهب اسلامي معتقد
هستند و مدعي اند بايد به آيين وهابيت در آيند، يا جزيه دهند، از اين رو هميشه
مسلمانان ديگر را به كفر متهم نموده، اموال و نواميس بقيه را حلال مي دانند. آنان
مي گويند كه هر كس مرتكب گناه كبيره شود، كافر است.
فرقه علي اللهي
علي اللهي ها كيستند؟
در طول تاريخ انسان با فرقه هايي مواجه
مي شود كه مخالفينشان آن ها را غُلات (جمع غالي به معني غلو كننده) مي نامند. اين
ها كساني هستند كه درباره ي حضرت علي (عليه السلام) و يا ديگر شخصيت هاي مهم دچار
غلو شده اند.
شناخت و تشخيص غلات در تاريخ، يكي از
دشوارترين و پيچيده ترين كارهاي مورخان بوده است كه احياناً در اين زمينه دچار
اشتباهات فراواني نيز شده اند. دليلش اين است كه هيچ شخصي يا گروهي، عنوان غلات را
براي خود نمي پذيرد و هيچكس عقيده خود را غلو آميز نمي داند. علاوه براين غلات
همواره انديشه هاي خود را تا حد امكان به صورت سرّي نگه مي داشتند كه خود اين امر
هم عامل ديگري براي عدم امكان تحقيق دقيق در مورد آن ها مي شد.
همچنين بايد گفت: امروز آشكار شده است، بسياري
از اسم هايي كه از آنها تحت عنوان رهبراي غلات ياد مي شود، اصلاً وجود خارجي
نداشته اند و عمدتاً دشمنان شيعه براي محكوم كردن شيعه و اتهام غلو زدن به تشيع
اين شخصيت ها را ساخته و پرداخته اند. اما به هر حال، كساني بوده اند كه حضرت علي
(عليه السلام) يا ديگران را تا حد خدايي بالا مي بردند. چنين كساني هنوز هم وجود
دارند. علي اللهي ها نيز از همين گروه ها هستند.
از
مهم ترين جماعت هاي اين گروه در عصر حاضر، كساني هستند كه در سوريه به علويون
معروفند. آن ها ظاهراً معتقدند كه خدا يك بار در قالب مسيح (ع) و بار ديگر در قالب
علي (عليه السلام) حلول كرده است و ديگر بار در قالب مهدي (عج) ظهور خواهد كرد.
از مهم ترين خصوصيات مشترك غلات اين است كه به ظاهر شريعت وقعي
نمي نهند، قائل به تناسخ هستند، و همچنين معتقدند كه خدا در روح شخص مورد نظرشان
حلول مي كند و با او متحد مي شود.
بسياري از نويسندگان در مورد اين گروه از غلات دچار اشتباه شده
و آنها را فرقه اي از تشيع معرفي كرده اند و گفته اند: "غلات، كساني هستند كه
در تشيع افراط كرده اند." اگر چه اين تعبير افراط در تشيع تعبير صحيحي نيست،
اما چند تفاوت بارز هست كه بر اساس آنها به هيچ وجه نمي توان غلات را فرقه اي از
شيعه دانست:
1-
شيعه كساني هستند كه قائل به امامت حضرت علي(عليه
السلام) و جانشيني او پس از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي باشند. حال
چگونه مي توان وضع كساني را كه قائل به الوهيت حضرت علي (عليه السلام) (نه امامت
وي) هستند، افراط در تشيع ناميد؟ در واقع اينها عملاً با اين اعتقادشان، سه اصل از
اصول عقايد شيعه ،يعني توحيد، نبوت، و امامت را انكار مي كنند.
2-
شيعه پيرو تعاليم اسلام و تعاليم ائمه معصوم (عليهم
السلام) است، در حالي كه غلات بسياري از تعاليم
ائمه (عليهم السلام) به ويژه در مورد توحيد را زير پا گذاشته اند.
3-
از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و ائمه اطهار
(عليهم السلام) احاديث فراواني در مذمت غلو كنندگان و جهنمي بودن آنان ذكر شده
است، به طوري كه دشمن اهل بيت و غلو كننده در حق اهل بيت را مثل هم دانسته اند و
مسلم است كه كسي كه با دشمن اهل بيت هم رتبه است، نمي تواند شيعه باشد.
شيعه كساني هستند كه قائل به امامت حضرت علي (ع)
و جانشيني او پس از پيامبر اكرم (ص) مي باشند. حال
چگونه مي توان وضع كساني را كه قائل به الوهيت حضرت علي (ع) (نه امامت وي) هستند،
افراط در تشيع ناميد؟ در واقع اينها عملاً با اين اعتقادشان، سه اصل از اصول عقايد
شيعه ،يعني توحيد، نبوت، و امامت را انكار مي كنند.
چگونگي تشكيل فرقه
اسماعيله
بهشت