header

السلام عليك يا ابا عبدالله

home
list
archive
درباره وبلاگ
السلام علیک یا ابا عبدالله... این وبلاگ در سال 1390 توسط اینجانب راه اندازی شد. و مطالبی که در این وبلاگ قرار داده شده با بررسی و دقت کافی از لحاظ صحت و سقم صورت گرفته. به امید اینکه برای عموم موثر مفید باشد. التماس دعا...
آمار وبلاگ

تعداد بازدیدها :

49572

تعداد نوشته ها :

181

تعداد نظرات :

3

کد هدایت به بالا

پروژه سفر در زمان

 

پروژه سفر در زمان

مطلبي را هم كه الان به جنابعالي مي گويم اين است كه در مورد اين بحث جنجالي تونل زمان و سفر در زمان خيلي تحقيق كرده ام حتي در اين مبجث دو مقاله در مجله اطلاعات علمي به اسم اينجانب چاپ شده است (برخلف رشته تحصيليم !!! )
نتيجه تحقيقات بيشتر بنده اين شد كه تمامي زمانها چه گذشته چه حال و هم چنين آينده همه در اين زمين خاكي كه در آن زندگي مي كنيم اتفاق مي افتد!! يعني همين الاني كه شما در پاي كامپيوترتان نشسته ايد و اين متن را مطالعه مي فرمائيد شايد همان مكان يك بزرگراه يا يك فرودگاه يا حتي يك آپارتمان بزرگي باشد كه در چند سال يا حتي چند صد سال ديگر قرار است كه اتفاق بيفتد. حال به مسائل گذشته هم كاري ندارم كه در گذشته آن مكان به چه شكلي بوده و همين الان هم به آن صورتها (دقت كنيد كه گفتم صورتها نه صورت) مي باشد اثبات عقلاني اين مساله هم به اين صورت است كه باز از همان ميدان مغناطيسي بايستي استفاده كرد( شايان ذكر است كه تا به اين لحظه از پروژه مونتاك كه از ميدان عظيم مغناطيسي استفاده كرده بودند خبر نداشم!) به هر حال از ديد علمي اگر بخواهيم به اين مساله بنگريم حال من كاري به فرضيه انيشتن ندارم ، ببينين مگر ما نمي گوئيم كه ديدن ما از اشياء بصورت فركانسي است كه از برخورد نور با آن اشيا ايجاد شده و در همان فركانس به چشمان ما مي رسد خب اگر فركانسها را در روي نمودار رسم كنيم فرضا لانداهاي آنها در يك بعد محور قرار خواهند گرفت در صورتي كه اگر از ميدان مغانيطيسي بهره ببريم شكافي ايجاد شده و مي توانيم لانداهاي فركانسهاي ديگر را هم ببينيم يعني قبل از اين كار بايستي فركانس خودمان را تغيير دهيم و شانسي( من اسمش را شانسي ميگذارم چون معلوم نيست در كدام فركانس قرار خواهيم گرفت گذشته يا آينده) در يك فركانسي قرار خواهيم گرفت پس مي توان گفت كه مغناطيس مي تواند چاره كار براي اين مساله نه چندان پيچيده باشد!
اتفاقا به اين مساله هم اشاره كنم كه چون همشيره بنده نيز دانشجوي راديولوژي است و در اين خصوص نيز با همشيره ام قبلا بحثهايي كرده بودم به ايشان پيشنهاد دادم كه در اتاق سي تي اسكن كه دستگاه بزرگي است و مولد امواج مغناطيسي است از ان بهره ببرد در ادامه تحقيقات متوجه شده بود كه بعضي از مريضها در آخر سي تي اسكن پريشان احوال هستند وقتي كه علت را پرسيده بود ايشان در كمال ناباوري گفته بودند كه ما در اتاق سي تي اسكن وقتي كه عكسبرداري شروع شده بود تا پايان عكسبرداري روح ديده ايم كه به ما دست تكان مي داد يا در اتاق به اين طرف و آن طرف ميرفت!!
مي توان گفت كه امواج مغناطيسي كه روي مغز بمباران شده بود مي تواند ارتعاشات امواج همان لانداهاي امواج را تغيير دهد و ما ارتعاشات ديگري كه هم اكنون نيز در كنار ما هستند را

 ببينيم.

پروژه اسرار آميز فيلادلفيا و تونل زماني كه همچنان فعال است

 

پروژه فيلادلفيا Philadelphia Experiment  يا  ”پروژه رنگين كمان” يكي از آزمايشات مخفي آمريكا در سال ۱۹۴۳براي ايجاد كردن تونل زمان و مكان بود. اين آزمايش به طرز وحشتناكي پايان يافت و اگرچه اثرات آن هنوز در نقاط اطراف بندر فيلادلفيا ديده مي شود  نيروي دريايي آمريكا كه مسئول اين پروژه بود همچنان آن را انكار مي كند.

آزمايشي كه در فيلادلفيا صورت گرفت بعدها به طرز اسرار آميزي يا پروژه مشابهي به نام ” پروژه مونتاك” در سال ۱۹۸۳ پيوند خورد و حتي پاي انسانهاي عصر آينده و گذشته و حتي بيگانگان را به ميان كشيد.

پيش از جنگ و در طول جنگ جنگ جهاني دوم  نيروي دريايي آمريكا دست به آزمايشاتي براي نامرئي كردن كشتي ها و هواپيماها زد. اين نامرئي كردن به گونه اي بود كه رادارها ديگر قادر به رديابي اين وسايل نباشند و به اين منظور كل جرم وسيله مورد نظر بايد كاملا وارد بعد ديگري از زمان-فضا مي شود تا جرم آن قابل رديابي و بمباران شدن نباشد. تحت نظر بزرگترين فيزيكدانان قرن از جمله “نيكلاس تسلا” و “ جان ون نيومن” اين پروژه در مساحتي بيش از ۵۰ هكتار در كنار بندر فيلادلفيا شروع به كار كرد.

نيكلاس تسلا  در ميان امواج الكتريسيته…زندگي پر از راز او و مرگ جعلي اش توسط دولت آمريكا بسيار شك برانگيز است در حاليكه اعلام شد او در سال ۱۹۵۷ مرده است جسدش به هيچ كس نشان داده نشد و شاهدان عيني او را در سال ۲۰۰۱ نيز زنده ديده اند در حاليكه همچنان دست به آزمايشات غير قابل بخشش و قرباني كردن انسانها مي زند.

جان فوون نيومن – همكار تسلا كه مسئول برژه فيلادلفيا و مونتاك بود. بيش از ۴۰۰ دانشمند يهودي – آلماني روي اين پروژه كار مي كردند كه انيشتن نيز در ميان آنها بود.

در آزمايشات اوليه با كمك دستگاههاي بسيار عجيبي كه تسلا ساخته بود تيم پژوهشي قادر بود وسايل كوچكي مثل ميز و صندلي را ناپديد كند – به بعدي ناشناخته وارد كند و سپس آنها را بازگرداند.

اين آزمايشات پيش از آغاز جنگ جهاني دوم آغاز شده بود و كاملا واضح است كه جنگ جهاني دوم پيش بيني شده و با برنامه ريزي قبلي صورت گرفته بود. در اين ميان تعداد كثيري از يهوديان آلمان و آمريكا مخارج اين پروژه عظيم را مي پرداختند!

  بعد از آزمايشات اوليه كه تحت فرمان نيروي دريايي آمريكا صورت مي گرفت تصميم بر آن شد كه تعداي حيوان از جمله گوسفند و بز را در داخل يك كشتي قرار دهند و آن را به بعد ديگري بفرستند.  اين حيوانات داخل قفسهاي فلزي و در عرشه كشتي بودند. كشتي براي چند دقيقه كاملا ناپديد شد ولي وقتي برگشت تعداي از حيوانات گم شده بودند و بقيه هم آثار سوختگي روي بدنشان ديده مي شد. قرار بر اين شد كه تا كامل شدن پروژه هيچ انساني مورد تست قرار نگيرد ولي با اين حال در ۱۲ آگوست ۱۹۴۳ كشتي USS Eldridge با تمام خدمه اش مورد تست قرار گرفت.

 ملوانان خبر نداشتند كه چه اتفاقي قرار است بيفتد. دستگاهها شروع به كار كردند و كليد ها زده شدند. كشتي با كليه مردان داخلش ناپديد شدند. تا چهار ساعت بعد كه دوباره در بندر فيلادلفيا ظاهر گشتند. شاهدان ماجرا گزارش مي دهند كه يك هاله سبز فسفري تمام كشتي را احاطه كرده بود.

 

 خدمه كشتي در آتش مي سوختند ..تعدادي ديوانه شده بودند..تعدادي دچار حمله قلبي بودند…تعدادي در بدنه و ديوارهاي كشتي ذوب شده بودند و زنده جان مي دادند. بقيه خدمه مرده بودند. گزارشات نيروي دريايي حكايت از اين دارد كه  چند ملواناني كه زنده مانده بودند در عرض چند هفته در جلوي چشم حاضران ناپديد شدند. ( يا بخار شدند يا به بعد ديگري انتقال يافتند).

سوال اين بود كه در اين چهار ساعت كشتي به كجا رفته بود؟ دو بازمانده اي كه در اين كشتي حضور داشتند ادعا مي كنند كه در اين چهار ساعت كشتي در يك تونل زماني ۴۰ ساله وارد شده بود. يعني از سال ۱۹۴۳ به سال ۱۹۸۳ و دقيقا در زمان آزمايش مشابهي به نام ” پروژه مونتاك” وارد شده بود. چرا و چگونه ؟ معتقدند كه بيگانگان يعني فضاييان در اين ميان نقشي فعال داشته اند. اگرچه گزارشات حضور چندين كشتي فضايي از انسانهاي آينده را نيز در زمان اين آزمايش تاييد مي كنند. 

قضيه از اين قرار است كه ۴۰ سال بعد از آزمايش فيلادلفيا همان دانشمنداني كه نامشان ذكر شد دست به آزمايش مشابه ديگري در مكاني نزديك فيلادلفيا زدند. نام اين پروژه در پرونده هاي نيروي دريايي ” پروژه مونتاك” است. كشتي اي كه در سال ۱۹۴۳ ناپديد شده بود در تونل زمان به سال ۱۹۸۳ و در زمان انجام پروژه مونتاك جهش كرده بود. در اين ميان دو نفر از خدمه به نامهاي “دانكن” و ” بيلك” از كشتي بيرون پريدند و در سال ۱۹۸۳ باقي ماندند در حاليكه خود كشتي و ساير خدمه به سال ۱۹۴۳ بازگشت و تمام  آنها جان باختند.

اين دو بازمانده عضو خدمه نيروي دريايي نبودند بلكه دو محقق و دانشمند فيزيكدان و از دوستان “جان فون نيومن” و “نيكلاس تسلا” بودند كه به هر دليلي آن روز در عرشه كشتي Eldridge حضور داشتند و در زمان مناسب به ۴۰ سال در آينده سفر كردند. طبق گزارشات خودشان ” جان فون نيومن” دو قايق نجات را از پيش براي گرفتن آنها از آب آماده كرده بوده است. آلبك مي گويد” وقتي ما را از آب گرفتند و پيش فون نيومن بردند او پير شده بود و به ما گفت كه چهل سال است منتظر رسيدن شما هستم”. مشخص است كه اين سفر ۴۰ ساله در زمان با موفقيت و همانطور كه اين دانشمندان پيش بيني كرده بودند انجام شده است.  به گفته ” دانكن” و ” بيلك” يك نفر سوم هم همراه آنها بوده است ولي به سبب اشتباهي كه در ساعت زماني او اتفاق افتاده بود پس از ورود به سال ۱۹۸۳ او در هر ساعت به اندازه يك سال پير مي شد و ظرف چند روز مرد.

“دانكن” و ” بيلك ” هم اكنون در نيويورك زندگي مي كنند و چند مصاحبه خصوصي بدون ذكر نام انجام داده اند. به گفته ايشان اين اولين باري نبوده كه سفر در زمان صورت گرفته است. ” دانكن” با دادن مشخصات و مدارك بسياري ثابت كرده است كه براي سفر در زمان تنها به سه وسيله نياز است و بعد از گشوده شدن تونل به هر زماني امكان سفر هست.

 

نيازي به لباس مخصوص يا هيچ گونه امكانات عجيب و غريب نيست. اين وسايل و آنتها هم روي زمين و هم مايلها زير زمين در “مونتاك” كشيده شده اند. ” بيلك ” نشان داد كه در سال ۱۹۴۳ آنها به مريخ فرستاده شده بودند تا شهرهاي متروك و تونلهاي زير زميني مريخ را بازرسي كنند. به گفته او مريخ هزاران سال است كه متروك شده و سكنه ندارد ولي هواي آن قابل تنفس و زندگي است.

 اين شكلي است كه دهانه فرضي تونل زمان خواهد داشت. از داخل دهانه مي توان همه چيز را در سال مورد نظر مشاهده كرد.

به گفته دانكن يك تيم ۲۰ نفره به همراه او به آينده و سال ۶۵۳۵ ميلادي فرستاده شدند. آنجا سكنه اي ديده نشده بوده. آنها در ميداني عظيم  كه يك مجسمه غول آسا از يك اسب طلايي در وسط آن قرار داشته ديدن كردند. بنا بر اين اظهارات اين آزمايش بارها تكرا شده و هر بار آنها در همين مكان وارد شده بودند گويي كه جاي ديگري در سال ۶۵۳۵ وجود ندارد.

همچنين گزارش مي دهند كه در زمان آزمايشات آنها چند كشتي فضايي بر فراز مونتاك پديدار شدند كه قصد هيچ نوع دخالتي نداشتند فقط مشاهده مي كردند. متاسفانه تونل زماني كه ايجاد شده بود يكي از اين يوفو ها را به داخل خودش كشيد و به سال ۱۹۴۳ انتقال داد. در اين شرايط افرادي كه در سال ۱۹۴۳ بودند يوفو را يافتند. به گزارش ” دانكن” چند يوفويي كه در سال ۱۹۸۳ بودند از آينده آمده بودند تا كارها را زير نظر داشته باشند. همچنين اطلاعات فوق العاده سري در مورد ” اوريون” و ” گري ها” و نقش آنها در دادن اين تكنولوژي به زمينيان براي سفر در زمان وجود دارد كه قابل ذكر در اينجا نمي باشد.

تونل زماني كه در بندر مونتاك فعال است سبب اتفاقات غير منتظره و عجيبي شده است كه حتي مردم عادي هم آن را مشاهده كرده اند. از آن جمله است يافته شدن جسد هيولا يا موجود افسانه اي در سواحل مونتاك. با توجه با جريان داشتن سفرهاي زماني و آزمايشات بسياري كه در اين بندر رخ مي دهد كاملا طبيعي است كه تونلي در ماقبل تاريخ يا در زمان باستان گشوده شده باشد و اين هيولا از آن زمان به اين زمان پرتاپ شده است.

 

اگرچه اين اولين بار نيست كه موجودي عجيب و غريب در مونتاك پيدا مي شود. طبق گزارشات بارها اجساد موجوداتي مشابه گاهي كوچكتر از اين در سواحل مونتاك به گل مي نشينند و مي توان حدس زد كه فقط يكي از هزار جسد از اقيانوس به ساحل كشيده مي شود. طبق اطلاعاتي كه ” دانكن” و ” بيلك” مي دهند چندين بار در زماني كه آنها مشغول فعاليت در كانالهاي زير زميني مونتاك بودند هيولاهايي از كنترل خارج شده و از تونل بيرون مي آمدند كه منجر به كشته شدن تعداد زيادي از دانشمندان شده بود.

اون موجودي كه ديديد اگر فكر كنيد بداي ما ايرانيها آشناست.اون موجود در سر ستونهاي تخت جمشيد هست.

 

شايد اين موجود را شما در سرستون هاي تخت جمشيد ديده باشيد؟؟

 به تازگي موجودي شبيه به اين در سواحل آمريكا پيدا كردند كه دانشمند ها را بسيار متعجب كرده.و آن ها هنوز پي تحقيقاتي در روي اين جانور عجيب و قريب اند.اگر كمي به اين جانور دقت كنيد ميبينيد كه اين جانور شباهت زيادي به سر ستون تخت جمشيد دارد.پس ميفهميم در آن زمان در خليج هميشه فارس اين موجود زندگي ميكرده كه پس از مرور زمان نسل وي منقرض شده.از دندان هاي اين موجود عجيب و قريب معلوم است كه او هم ميتواند يكي از سلطان هاي بزرگ دريا باشد ولي اندازه ي او بسيار كوچك تر از نهنگ و يا كوسه است.
اين موجود به احتمال 99% در آب هاي خليج فارس هم زندگي ميكرده و حتما هم حيواني درنده و قوي بوده.زيرا هخامنشيان در سنگ تراشي هاي خود هميشه نماد قدرت را كشيده اند مثل:شير،حيوان خيالي اي كه از هر موجود قوي اي برداشت كرده اند ،حال هم اين موجود….. 

 

 موضوع مربوط به انتقال يك ناو جنگي آمريكا به نام ( U.S.S.Eldridge ( DE 173   مي باشد كه بوسيله ايجاد ميدانهاي عظيم مغناطيسي ( توسط ژنراتوري بسيار بزرگ نصب شده بر روي عرشه آن ) بوقوع پيوسته  ،  شواهد و مداركي چند سال بعد از اين واقعه توسط برليتز و جمعي از محققان بدست آمد كه صحت اين ماجرا را تاييد مي نمايد .
ناو جنگي   DE 173  U.S.S.Eldridge

اسكله دريايي فيلادلفيا در طي جنگ جهاني دوم ( اين عكس تا 12 ژولاي 1977 جزو اسناد محرمانه بايگاني شده بود )

آلبرت انيشتين در حال گفتگو با افسران نيروي دريايي در اتاق مطالعه اش در در پرينستون ، نيوجرسي ، 24 ژولاي 1943

 موضوع از آنجا شروع مي شود كه يك افسر نيروي دريايي در ايالات متحده در سال 1970( يعني حدود 30 سال بعد از آن آزمايش ) با دو نفر خلبان نيروي هوايي همان كشور به نامهاي ” جيمز ديويس ” و ” آلن هوس ” برخوردي داشته و صحبتهايي را كه در ادامه مي خوانيد با آن دونفر در ميان گذاشته است . بدليل اينكه گفته بودند او ديوانه شده از نيروي دريايي اخراج شده بود و دليل آنرا آزمايشي ذكر نمود كه روي او انجام داده بودند خودش چنين مي گويد : ” اونا سعي داشتند يه كشتي رو نامرئي كنند . اگر اين كار عملي مي شد  ، مي تونست پوشش و استتار خوبي براي كشتي باشد . البته اين كار عملي شد اما در مورد كشتي . ولي در مورد افراد روي عرشه منجمله من …خوب اون طوري كه بايد عمل نكرد . ما قدرت تحمل اثرات ميدان انرژي اي را كه روي ما اعمال كرده بودند نداشتيم . ميدان انرژي تاثيرات بدي روي ما گذاشت . اين مساله كاملا” سري بود و من نبايد تا فيلادلفيا چيزي به كسي مي گفتم . من ميتونستم موضوع رو فاش كنم اما اين كار رو نكردم . اگه من يك كلمه از آن چه بر سرم آمده بود به كسي مي گفتم ، مطمئنا” مورد توبيخ و تنبيه قرار مي گرفتم و شايد حتي كشته مي شدم .” او ادامه داد و به آن دوخلبان گفت : ” استتار الكترونيك يه نوع استتار الكتريكي است كه بواسطه پالس ميدان انرژي بوجود مياد . من دقيقا” نمي دونم اونا از چه نوع انرژي استفاده مي كردند اما هر چي بود خيلي زياد بود . هيچكدوم از ما تحمل اينهمه انرژي رو نداشتيم . اين انرژي روي هر كدوم از ما يه جور تاثير گذاشته بود . تعدادي اجسامو دو تايي مي ديدند ، يه عده مي خنديدند و بعضي ها هم بيهوش شده بودند . حتي عده اي ادعا مي كردند كه وارد دنياي ديگري شده بودند و با موجودات عجيب و بيگانه اي صحبت كرده بودند . اما در بعضي از موارد تاثيرات ميدان انرژي موقتي نبودند و بعدها شنيدم كه عده اي به خاطر همين اثرات جون خودشونو از دست داده بودند . در هر حال من هرگز موفق به ديدار مجدد اونا نشدم . اما در مورد بقيه ما كه زنده مونده بوديم ، نيروي دريايي اجازه داد كه بريم . اونا اسم اين وضعيت رو ” ناتواني و از كارافتادگي ” گذاشتند و ما رو به اسم عدم تعادل روحي و عدم شايستگي جهت ادامه خدمت با دريافت حقوق بازنشستگي از خدمت معاف كردند !! “
چارلز برليتز ( نويسنده و محقق )  : طبيعتا” هر كسي ممكن است در صحت اين نوع گزارشات و موثق بودن منبع آن دچار شك و ترديد شود . با اين حال بعد از گذشت بيش از بيست سال( خودم : اين درزماني است كه نويسنده اين متن را نوشته) اين شايعه وجود دارد كه نيروي دريايي ايالات متحده در يك شرايط كاملا” محرمانه در منطقه فيلادلفيا و در زمان جنگ جهاني دوم ، موفق به توليد ميدان انرژي مغناطيسي قوي اي گرديده است كه به نحوي از كنترل آنان خارج گشته و منجر به ناپديد شدن يك كشتي شده است . در بين عده اي نيز اين شايعه وجود دارد كه كشتي مزبور به صورت ” تله پورتيشن ” ( جابجايي و حركت از مسافت دور ) از فيلادلفيا به بندر NorFolk رفته و پس از چند ثانيه مجددا” به فيلادلفيا بازگشته است

 

(0) نظر

داستان

 

 داستاني خواندني

> Does evil exist?  Did God create evil?

> آيا شيطان وجود دارد؟ آيا خدا شيطان را خلق كرد؟

 

> The University professor challenged his students with this question.

 

> استاد دانشگاه با اين سوال ها شاگردانش را به چالش ذهني كشاند.

 

> "Did God create everything that exists?"

 

> A student bravely replied, "Yes he did!"

 

> آيا خدا هر چيزي كه وجود دارد را خلق كرد؟

 

> شاگردي با قاطعيت پاسخ داد:"بله او خلق كرد "

 

> "God created everything?" The professor asked.

 

> "Yes sir", the student replied.

 

> The professor answered, "If God created everything, then God created

 evil,

since evil exists, and according to the principal that our works define who we are, then God is evil."

 

> استاد پرسيد: "آيا خدا همه چيز را خلق كرد؟ "

 

> شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا "

 

> استاد گفت: "اگر خدا همه چيز را خلق كرد, پس او شيطان را نيز خلق كرد.

 چون

شيطان نيز وجود دارد و مطابق قانون كه كردار ما  نمايانگر ماست , خدا نيز شيطان است "

 

> The student became quiet before such an answer. The professor, quite

pleased with himself, boasted to the students that he had proven once more that the Christian faith was a myth.

 

> Another student raised his hand and said, "Can I ask you a question

professor?"

 

> شاگرد آرام نشست و پاسخي نداد . استاد با رضايت از خودش خيال كرد بار

 ديگر

توانست ثابت كند كه عقيده به مذهب افسانه و خرافه اي بيش نيست.

 

> شاگرد ديگري دستش را بلند كرد و گفت: "استاد ميتوانم از شما سوالي بپرسم؟ "

 

 

> "Of course", replied the professor.

 

> The student stood up and asked, "Professor does cold exist?"

 

> "What kind of question is this? Of course it exists. Have you never

> been

cold?" The students snickered at the young man's question.

 

> استاد پاسخ داد: "البته "

 

> شاگرد ايستاد و پرسيد: "استاد, سرما وجود دارد؟ "

 

> استاد پاسخ داد: "اين چه سوالي است البته كه وجود دارد. آيا تا كنون حسش

نكرده اي؟ شاگردان به سوال مرد جوان خنديدند.

 

> The young man replied, "In fact sir, cold does not exist. According to

> the

laws of physics, what we consider cold is in reality the absence of heat.

Every body or object is susceptible to study when it has or transmits energy, and heat is what makes a body or matter have or transmit energy.

Absolute zero (-460? F) is the total absence of heat; all matter becomes inert and incapable of reaction at that temperature. Cold does not exist. We have created this word to describe how we feel if we have no heat."

 

> مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فيزيك چيزي كه

 ما

از آن به سرما ياد مي كنيم در حقيقت نبودن گرماست. هر موجود يا شي را ميتوان مطالعه و آزمايش كرد وقتيكه انرژي داشته باشد يا آنرا انتقال دهد. و گرما چيزي است كه باعث ميشود بدن يا هر شي انرژي را انتقال دهد يا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460 - F) نبود كامل گرماست. تمام مواد در اين درجه بدون حيات و بازده ميشوند. سرما وجود ندارد. اين كلمه را بشر براي اينكه از نبودن گرما توصيفي داشته باشد خلق كرد

 

> The student continued, "Professor, does darkness exist?"

 

> The professor responded, "Of course it does."

 

> The student replied, "Once again you are wrong sir, darkness does not

exist either. Darkness is in reality the absence of light. Light we can study, but not darkness. In fact we can useNewton's prism to break white light into many colors and study the various wavelengths of each color. You cannot measure darkness. A simple ray of light can break into a world of darkness and illuminate it. How can you know how dark a certain space is?

You measure the amount of light present. Isn't this correct? Darkness is a term used by man to describe what happens when there is no light present."

 

> شاگرد ادامه داد: "استاد تاريكي وجود دارد؟ "

 

> استاد پاسخ داد: "البته كه وجود دارد "

 

> شاگرد گفت: "دوباره اشتباه كرديد آقا! تاريك هم وجود ندارد. تاريكي در

 حقيقت

نبودن نور است. نور چيزي است كه ميتوان آنرا مطالعه و آزمايش كرد. اما تاريكي را نميتوان. در واقع با استفاده از قانون نيوتن ميتوان نور را به رنگهاي مختلف شكست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه كرد. اما شما نمي توانيد تاريكي را اندازه بگيريد. يك پرتو بسيار كوچك نور دنيايي از تاريكي را مي شكند و آنرا روشن مي سازد. شما چطور مي توانيد تعيين كنيد كه يك فضاي به خصوص چه ميزان تاريكي دارد؟ تنها كاري كه مي كنيد اين است كه ميزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگيريد. درست است؟ تاريكي واژه اي است كه بشر براي توصيف زماني كه نور وجود ندارد بكار ببرد ."

 

> Finally the young man asked the professor, "Sir, does evil exist?"

 

> Now uncertain, the professor responded, "Of course as I have already said.

We see it everyday. It is in the daily example of man's inhumanity to man.

It is in the multitude of crime and violence everywhere in the world. These manifestations are nothing else but evil.

 

> To this the student replied, "Evil does not exist sir, or at least is

> does

not exist unto itself.

 

> Evil is simply the absence of God. It is just like darkness and cold,

 

word that man has created to describe the absence of God. God did not create evil. Evil is the result of what happens when man does not have God's love present in his heart. It's like the cold that comes when there is no heat or the darkness that comes when there is no light."

 

>   در آخر مرد جوان از استاد پرسيد: "آقا, شيطان وجود دارد؟" زياد مطمئن نبود.

استاد پاسخ داد: "البته همانطور كه قبلا هم گفتم. ما او را هر روز مي بينيم .

او هر روز در مثال هايي از رفتارهاي غير انساني بشر به همنوع خود ديده ميشود.

او در جنايتها و خشونت هاي بي شماري كه در سراسر دنيا اتفاق مي افتد وجود دارد.

اينها نمايانگر هيچ چيزي به جز شيطان نيست .

 

> و آن شاگرد پاسخ داد: "شيطان وجود ندارد آقا. يا حداقل در نوع خود وجود

ندارد. شيطان را به سادگي ميتوان نبود خدا دانست . درست مثل تاريكي و سرما.

كلمه اي كه بشر خلق كرد تا توصيفي از نبود خدا داشته باشد . خدا شيطان را خلق نكرد. شيطان نتيجه آن چيزي است كه وقتي بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبيند. مثل سرما كه وقتي اثري از گرما نيست خود به خود مي آيد و تاريك كه در نبود نور مي آيد .

 

> The professor sat down.

 

> The young man's name -- Albert Einstein

 

> نام آن مرد جوان: آلبرت انيشتن

 

 

 

 

 

 

(0) نظر
X