header

السلام عليك يا ابا عبدالله

home
list
archive
درباره وبلاگ
السلام علیک یا ابا عبدالله... این وبلاگ در سال 1390 توسط اینجانب راه اندازی شد. و مطالبی که در این وبلاگ قرار داده شده با بررسی و دقت کافی از لحاظ صحت و سقم صورت گرفته. به امید اینکه برای عموم موثر مفید باشد. التماس دعا...
آمار وبلاگ

تعداد بازدیدها :

49685

تعداد نوشته ها :

181

تعداد نظرات :

3

کد هدایت به بالا

وقت مردن

 بريده شدن علاقه روح از بدن است . مرگ يعنى آغاز سفر از اين دنيا به سراى آخرت،

 

اگر مراد از زنده شدن در قبر اين است كه پس از گذاشتن جنازه در قبر، روح به آن جسد بازمي گردد و دوباره شخص به مانند آن چه در دنيا بوده، زنده مي شود، بايد بگوييم چنين نيست.
انسان پس از مرگ روحش به بدن برزخي انتقال مي يابد، و با آن تا روز قيامت بسر مي برد. آن چه در مورد سؤال قبر و مسائل مربوط به شب اول قبر گفته مي شود مربوط به اين بدن است كه با روح انسان حيات يافته است.
بدن برزخي مادي و جسماني نيست؛ ولي همين قدر هست كه روح با كمك آن مي تواند به حيات خود ادامه دهد و درك حقائقي بكند. به عالم برزخ قيامت صغري هم مي گويند. در عالم برزخ انسان به حسب شخصيت و منشي كه در زندگي داشته فراغت و اشتغال خواهد داشت. انسانهاي نيك سيرت به راحتي زندگي مي كنند و انسانهاي زشت سيرت پشيمان و نگرانند. سؤال نكير و منكر هم براي امتحان همين شخصيت و منش كلي است. با اين وجود در اين عالم نيست به طور دقيق اعمال انسان مورد محاسبه قرار نمي گيرد، و آن چه در مورد بهشت و جهنم وارد شده، معمولا مربوط به اين عالم نيست.
با فرارسيدن قيامت، پس از دميدن صور توسط ملك مقربي به نام اسرافيل، جسم مردگان از قبرها برمي خيزند، و با آن قيامت كبري برپا مي شود.
در آن دنيا است كه به دقت به حسابها رسيدگي مي شود و جزاي اعمال نيك و بد بعينه ديده مي شود؛ معمولا تأثير شفاعتها مربوط به اين عالم است. بخشش هاي بزرگ در اين عالم بر بندگان مي شود و ...(ر.ك. به "معاد در قرآن"، تأليف آيت الله جوادي آملي، ج4)
ترس از مرگ امري كم و بيش طبيعي است و تنها به شما اختصاص ندارد. بخشي از اين نگراني را حتي اولياي الهي هم دارند. اين نگراني عمدتا از يك جهت مي تواند باشد؛ و آن از جهت ناشناختگي نسبي دنياي جديدي كه مي خواهيم به آن پا بنهيم. اين امر باعث مي شود كه نگران باشيم نكند امري مورد غفلت ما واقع شود و در آن دنيا بكار آيد و ما آن را از پيش نفرستاده باشيم.
اين كه گفته اند آخرت دار حسرت است، اختصاص به گناهكاران ندارد، بلكه بندگان خوب خدا هم در آنجا أحيانا حسرت اين را خواهند داشت كه چرا بيش از اين تلاش نكرديم، كه يك عمل نيك در دار دنيا مي توانست چقدر ما را در دار آخرت به پيش ببرد! در آنجا همه درمي يابند كه با يك عمل نيك در دنيا ده ها بار مي شد جايگاه بهتري در آخرت فراهم آورد.
نگراني دوم از مرگ ناشي از يك توهم بي جا است. ما گاهي گمان مي كنيم كه با مرگ نابودي به سراغ ما مي آيد! غافل از اين كه مرگ ادامه زندگي است. ما با مرگ چيزي را از دست نمي دهيم، بلكه نگاهمان به عالم و آدم كامل تر مي شود، و با نگاه جديد بهتر مي توانيم به حقائق عالم دست بيابيم. با تأمل و تهذيب نفس مي توان اين نگراني را از خود دور كرد؛ تأمل در همين حقيقت كه مرگ گشودن چشم به عالم است نه بستن آن، و ديگري دل نبستن به دنيا. حقيقت تهذيب نفس ـ يعني دل نبستن به دنيا و ترك علاقه به آن ـ هم چيزي جز درك اين واقعيت نيست كه دنيا در برابر اين عالم بزرگ چيزي نيست كه شايسته اين باشد كه به داشته هاي آن دل خوش كنيم، و از دست دادن آن برايمان دردآور باشد؛ همين و بس. به همين خاط عرض كرديم اين ترس چيزي جز ناشي از توهمات ما نيست؛ توهم نيستي و توهم اهميت اين دنيا.
نگراني سوم از مرگ ناشي از گناهان ما است. اين نگراني را بايد از خود دور كرد، ولي نه به اين كه آن را نابجا بدانيم، بلكه با ترك گناه و عمل به تكاليف الهي. مراد از تكاليف الهي آن تعاليمي است كه عقل و پيامبران الهي منادي آن هستند.
گناه را بايد ترك كرد، و در صورت ارتكاب ـ كه براي غير معصوم، اتفاق مي افتد ـ با توبه بايد آن را از صفحه اعمال خود پاك كرد.
به نظر مي رسد، اگر بتوانيم بر خود مسلط باشيم، و به وظائفمان عمل كنيم، آرامش بر زندگي ما مسلط مي شود و نه از مرگ و نه از هيچ چيز ديگر نخواهيم ترسيد؛ اگر چه نگراني از كم كاري هميشه بايد در وجود انسان باقي باشد.
دوست گرامي!
شما مي توانيد به كتاب "منازل الاخره" تأليف شيخ عباس قمي مراجعه كنيد. اين كتاب ها هم به ما اميد مي دهد، هم ما را تا حدي در دل كندن از دنيا كمك مي كند.

 

 

در "قبر" چه مي‌گذرد؟!

يكى از منازل هولناك سفر آخرت ، قبر است كه در هر روز مى‌گويد: انا بيت الغربة، انا بيت الوحشة ، انا بيت الدود (يعنى) منم خانه غربت و تنهايي، منم خانه وحشت، منم خانه كِرم .

عقبه اول وحشت قبر است:

در كتاب "من لا يحضره الفقيه" آمده است كه چون ميت را به نزديك قبر آورند فوراً او را داخل قبر نكنند زيرا براى قبر هول‌هاى بزرگي است، و زميني كه قبر را در بر مي‌گيرد از هول آنچه اتفاق خواهد افتاد به خداوند پناه برد؛ بنابراين خوب است كه پيكر مرده را نزديك قبر بگذارند و اندكى صبر كنند تا آماده ورود به منزلگاه ابدي و سختي‌هاي قبر شود ، پس اندكى او را پيشتر برند و اندكى صبر كنند. آنگاه او را به كنار قبر برند.

علامه محمد تقي مجلسى(اول) در  حوادث قبر گفته است: هر چند روح از بدن مفارقت كرده است و روح حيوانى مرده است اما نفس ناطقه زنده است و تعلق او از بدن كاملا زايل نشده و از بين نرفته است، و خوف ضغطه(1) قبر و سؤال منكر و نكير و رومان فتّان قبور (2)، و عذاب برزخ هست تا آنكه براى ديگران عبرت باشد و تا همه بينديشند كه چنين حادثه‌اى در پيش دارند...

و در حديثي كه گويا از  حسن بصري، از يونس آمده، منقول است كه گفت حديثى از حضرت امام موسى كاظم(عليه‌السلام) شنيدم كه فرمودند: چون مرده را به كنار قبر مى‌بريد، ساعتى او را مهلت دهيد تا استعداد و آمادگي پرسش منكر و نكير بيابد.

شيخ بهائى نقل كرده كه بعضى از حكما را ديدند كه در وقت مرگ خود دريغ و حسرت مى‌خورد. به او گفتند كه اين چه حالى است كه از تو مشاهده مى‌شود؟ گفت چه گمان مى‌بريد به كسى كه به سفرى طولانى مى‌رود و بدون مونس به قبر وحشتناكى وارد مى‌شود و به حضور حاكم عادلى مى‌رود كه براي كردار خود در نزد وي حجتى ندارد؟

و روايت شده از جناب "براء بن عازب" كه يكى از معروفين صحابه پيامبر است كه ما در خدمت حضرت رسول(صلى الله عليه و آله) بوديم كه نظرش به جماعتى افتاد كه در محلى جمع گشته بودند. پرسيدند: براى چه مردم اجتماع كرده‌اند؟ گفتند براى كندن قبر جمع شده‌اند. براء بن عازب گفت: چون حضرت اسم قبر را شنيد در رفتن به سوى آن شتاب كرد تا خود را به قبر رسانيد پس كنار قبر به زانو نشست و من از طرف ديگر مقابل آن حضرت رفتم تا ببينم چه كار مى‌كنند، ديدم به شدت گريستند و آنگاه رو به ما كردند و فرمودند: "اخوانى لمثل هذا فاعدوا" يعنى اى برادران من، براى چنين حادثه‌اي خود را آماده كنيد.

 

و قطب راوندى روايت كرده كه حضرت عيسى(عليه‌السلام) پس از مرگ مادر خود مريم، او را صدا زد و گفت: اى مادر! با من سخن بگو؛ آيا مى‌خواهى كه به دنيا برگردى؟ گفت: بلى براى آنكه در شب بسيار سرد، براى خدا نماز گزارم و در روز بسيار گرم، و روزه بگيرم. اى پسر جان ! اين راه بسيار خطرناك است .

و روايت شده كه حضرت فاطمه(صلوات الله عليها) در وصيت خود به اميرالمؤمنين(صلوات الله عليه) گفت: چون من وفات كردم خودت مرا غسل بده و تجهيز كن و نماز گزار و مرا داخل قبر كن و در لحد (قبر) بسپار و خاك بر روى من بريز و نزد سر من مقابل صورتم بنشين، و قرآن و دعا براى من بسيار بخوان؛ زيرا كه "آن سعادت" وقتى است كه مرده محتاج به انس گرفتن با زنده است (و زنده با قرآن و ذكر با او نجوا مي‌كند) .

و سيد بن طاووس (رحمة الله عليه) از حضرت رسول اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) روايت كرده كه فرمود: ساعتى سخت‌تر از شب اول قبر بر ميت نمى‌گذرد پس با صدقه دادن، به مرده خود رحم كنيد و اگر چيزى نيافتيد كه صدقه دهيد، پس دو ركعت نماز گزاريد و در ركعت اول آن نماز سوره "فاتحة الكتاب" (حمد) را يك مرتبه بخوانيد و سوره توحيد را دو مرتبه بخوانيد و در ركعت دوم "فاتحه" را يك مرتبه و سوره تكاثر را ده مرتبه بخوانيد و سلام دهيد و بگوييد: "اللهم صل على محمد و آل محمد وابعث ثوابها الى قبر ذلك الميت فلان بن فلان" يعني: خداوندا درود فرست بر محمد و خاندان او و ثواب اين نماز را به قبر اين مرده جاري ساز و به جاي فلان بن فلان، نام مرده را بگويد؛ پس حق تعالى همان ساعت هزار ملك به سوى قبر آن ميت مى‌فرستد و با هر ملكى جامه‌اى و حله‌اى (زيور آلات) ، و تنگى قبر او را وسعت مى‌دهد تا روزي كه اسرافيل بر صور بدمد و قيامت كبرا آغاز شود و به نمازگزار به عدد آنچه در آفتاب بر آن مى‌تابد حسنات مى دهد و چهل درجه مقامش را بالا مى برد.

 

نماز ديگر براي راحتي كوچيدن مردگان به سوي قبر

براى برطرف كردن وحشت قبر از مرده مستحب است نمازگزار دو ركعت نماز گزارد و در ركعت اول سوره حمد و "آية الكرسى"(4) و در ركعت دوم سوره حمد و ده مرتبه سوره قدر را بخواند و چون سلام دهد بگويد: اللهم صل على محمد و آل محمد وابعث ثوابها الى قبر فلان به جان فلان، يعني: خداوندا درود فرست بر محمد و خاندان او و ثواب اين نماز را به قبر اين مرده جاري ساز و به جاي فلان بن فلان، نام مرده را بگويد.

از كارهايى كه براى وحشت قبر سودمند است كامل نمودن ركوع نماز است، چنانكه از حضرت امام محمد باقر(عليه‌السلام) روايت شده كه كسى كه ركوع نماز خود را تمام كند گرفتار وحشت قبر نمى‌شود.

حكايت

حاجي نورى كه خداوند قبر او را نوراني كند در كتاب "دارالسلام" از استاد خود ملا فتحعلى سلطان آبادى كه خداي بزرگ، قبر او را عطر آگين كند؛ نقل كرده كه فرمود: عادت و روش من بر آن بود كه هر كس از دوستان اهل بيت(عليهم‌السلام) كه خبر فوتش را مى‌شنيدم در شب دفن او برايش دو ركعت نماز مى‌خواندم، چه ميت را بشناسم يا نشناسم و هيچ كس بر اين كار من مطلع نبود تا آنكه روزى يكى از دوستان، مرا در راهى ملاقات كرد و گفت: ديشب خواب ديدم فلان شخص را كه در اين ايام وفات كرده و از حال او و آنچه بعد از مرگ بر او گذشته پرسيدم گفت: من در سختى و بلا بودم تا آنكه "مرحوم سلطان آبادي" برايم دو ركعت نماز خواند و اسم شما را برد و آن دو ركعت نماز، مرا از عذاب نجات داد؛ به خاطر اين احسانى كه به من كرد خدا پدرش را رحمت كند. مرحوم حاج ملا فتحعلى فرمود آن شخص از من پرسيد كه آن نماز چه نمازى بود؟ پس من ، او را از كار دائمى خود براى اموات خبر دادم .

و نيز از كارهايى كه براى وحشت قبر سودمند است كامل نمودن ركوع نماز است، چنانكه از حضرت امام محمد باقر(عليه‌السلام) روايت شده كه كسى كه ركوع نماز خود را تمام كند گرفتار وحشت قبر نمى‌شود.

و نيز آنكه در هر روز صد مرتبه بگويد: "لا اله الا الله الملك الحق المبين" همواره براي اوست امان از فقر و از وحشت قبر و او به سوى خود توانگرى مالي را بكشد و گشوده شود درهاى بهشت بسوي او چنانكه در احاديث و اخبار وارد شده است .

و نيز آنكه بخواند سوره يس را هر شب پيش از آنكه بخوابد، و آنكه بخواند نماز ليلة الرغائب(5) را. و هر كه عيادت كند مريضى را حق تعالى بر او فرشته‌اي مى‌گمارد كه او را در قبر تا روز ورودش به محشر عيادت كند.

 

وازابوسعيدخدرىمنقولاستكهگفت: شنيدمكهحضرترسولاكرم(صلىاللهعليهوآله)بهمولايمتقيانعلى (عليه‌السلام)مى‌فرمود: ياعلىشادشوومژدهبدهكهبراىشيعهتووقتمردننهحسرتىاستونهوحشتقبرونهاندوهىدرروزقيامت.

 

حكايت

حضرت آية الله العظمي شبيري زنجاني"دام ظله العالي" نقل مي‌فرمودند در سال‌هاي مياني حيات مرحوم والدم آية الله العظمي حاج آقا احمد زنجاني "رحمة الله"، بانوي محترمي بود به نام "احتجاب السلطنه" كه از آشنايان بوده و مورد احترام همه بود، پس از فوت  او  والد ارجمندم هر شب جمعه براي او سوره يس قرائت مي‌فرمود و اين عمل نيكو تا سالها ادامه داشت، يكي از شب هاي جمعه غفلت عارض شده و پدر فراموش مي‌كنند كه براي آن مرحومه سوره يس بخوانند. شب كه مي‌خوابند در عالم رويا آن مرحومه را مي‌بينند كه در منزلشان نان مي‌پزند و آن مرحومه به اطرافيانش مي‌گويد اين دو نان را بگيريد و به منزل آقاي زنجاني ببريد چرا كه ايشان نيز براي ما نان مي‌فرستند گر چه اين بار يادشان رفته است.

برگرفته از كتاب منازل الاخرة

 بخش دين و انديشه تبيان- آقاميري

 

 

    آية الكرسي" مطابق قول مشهور آيه‌هاي 255، 256و 257 سوره بقره است و آن آيات چنينند (اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ .... لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ....اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ) يعني : هيچ معبودى نيست جز خداوند يگانه زنده‏، كه قائم به ذات خويش است‏، و موجودات ديگر، قائم به او هستند؛ هيچگاه خواب سبك و سنگينى او را فرانمى‏گيرد؛ [و لحظه‏اى از تدبير جهان هستى‏، غافل نمى‏ماند؛] آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است‏، از آن اوست‏؛ كيست كه در نزد او، جز به فرمان او شفاعت كند؟! [بنابراين‏، شفاعت شفاعت‏كنندگان‏، براى آنها كه شايسته شفاعتند، از مالكيت مطلقه او نمى‏كاهد.] آنچه را در پيش روى آنها [بندگان‏] و پشت سرشان است مى‏داند؛ [و گذشته و آينده‏، در پيشگاه علم او، يكسان است‏] و كسى از علم او آگاه نمى‏گردد؛ جز به مقدارى كه او بخواهد. [اوست كه به همه چيز آگاه است‏؛ و علم و دانش محدود ديگران‏، پرتوى از علم بى‏پايان و نامحدود اوست‏] تخت [حكومت‏] او، آسمانها و زمين را دربرگرفته‏؛ و نگاهدارى آن دو [آسمان و زمين] او را خسته نميكند. بلندى مقام و عظمت‏، مخصوص اوست‏..... در قبول دين‏، اكراهى نيست‏. [زيرا] راه درست از راه انحرافى‏، روشن شده است‏. بنابر اين‏، كسى كه به طاغوت [بت و شيطان‏، و هر موجود طغيانگر] كافر شود و به خدا ايمان آورد، به دستگيره محكمى چنگ زده است‏، كه گسستن براى آن نيست‏. و خداوند، شنوا و داناست‏.....خداوند، ولى و سرپرست كسانى است كه ايمان آورده‏اند؛ آنها را از ظلمتها، به سوى نور بيرون مى‏برد. [اما] كسانى كه كافر شدند، اولياى آنها طاغوتها (سركشان) هستند؛ كه آنها را از نور، به سوى تاريكي ها بيرون مى‏برند؛ آنها اهل آتشند و هميشه در آن خواهند ماند.

(5) اعمال ليلة الرغائب: شب جمعه اوّل ماه رجب را ليلة الرَّغائب مي‌گويند و از براي آن عملي از حضرت رسول اكرم(صَلَّي اللَّهِ عَلِيهِ وَ آله وارد شده با فضيلت بسيار كه سيّد در اقبال و علاّمه در اجازه بني زهره نقل كرده‌اند از جمله فضيلت او آنكه گناهان بسيار به سبب او آمرزيده شود و آن كه هر كس اين نماز را بگزارد چون شب اوّل قبر او شود، حقّ تعالي بفرستد ثواب اين نماز را بسوي او به نيكوتر صورت با روي گشاده و درخشان و زبان فصيح پس با وي گويد اي حبيب من! بشارت باد تو را كه نجات يافتي از هر شدّت و سختي گويد تو كيستي؟ بخدا سوگند كه من روئي بهتر از روي تو نديدم و كلامي شيرين‌تر از كلام تو نشنيده‌ام و بوئي بهتر از بوي تو نبوئيدم. گويد من ثواب آن نمازم كه در فلان شب از فلان ماه از فلان سال بجا آوردي؛ امشب به نزد تو آمدم تا حقّ تو را ادا كنم و مونس تنهايي تو باشم و وحشت را از تو بردارم و چون در صور دميده شود من سايه بر سر تو خواهم افكند در عرصه قيامت پس خوشحال باش كه خير هرگز از تو معدوم نخواهد شد، و كيفيت آن چنان است كه روز پنجشنبه اوّل آن ماه را روزه مي‌داري چون شب جمعه داخل شود ما بين نماز مغرب و عشاء دوازده ركعت نماز مي‌گزاري هر دو ركعت به يك سلام و در هر ركعت از آن يك مرتبه حمد و سه مرتبه اِنّا اَنْزَلْناهُ و دوازده مرتبه قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ مي‌خواني و چون فارغ شدي از نماز، هفتاد مرتبه مي‌گوئي«اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الاُْمِّيِّ وَ عَلي آلِهِ» پس به سجده مي‌روي و هفتاد مرتبه مي‌گوئي: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَالرُّوحِ» پس سر از سجده برمي‌داري و هفتاد مرتبه مي‌گوئي «رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَ تَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمُ اِنَّكَ اَنْتَ الْعَلِيُّ الاَعْظَمُ» پس باز به سجده مي‌روي و هفتاد مرتبه مي‌گوئي: «سُبُّوحٌ قُدّوُسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَالرُّوحِ» پس حاجت خود را مي‌طلبي كه انشاءالله برآورده خواهد شد.

 

 

 

 

 
 

 

(0) نظر

حكايت معراج پيامبر

حكايت معراج پيامبر

 

پيامبر(ص) فرمود: من در مكه بودم كه جبرييل نزد من آمد و گفت: «اي محمد! برخيز». برخاستم و كنار در رفتم. ناگاه جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل را در آنجا ديدم. جبرئيل، مركبي به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مكه بيرون رفتم. به بيت‌المقدس رسيدم. هنگامي كه به بيت‌المقدس رسيدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمين فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پيشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بيت‌المقدس نماز خواندم...

يكي از معجزات علمي و عملي پيامبر اعظم(ص) كه به تصريح قرآن كريم در سايه عبوديت آن حضرت رخ داده، «معراج» است كه در اولين آيه سورة اسرا و آيات هشتم تا هجدهم سورة نجم مي‌توان اشاراتي را دربارة آن مشاهده كرد. آغاز ماجرا در سورة اسرا چنين آمده است:

پاك و منزه است خدايي كه بنده‌اش را در يك شب از مسجدالحرام به مسجد الاقصي برد كه گرداگردش را پربركت ساختيم، تا نشانه‌هاي خود را به او نشان دهيم. او شنوا و بيناست.

البته آن‌گونه كه از روايات برمي‌آيد معراج ضمن دو مرحله انجام شده است در مرحله اول همان‌گونه كه در آيه فوق مشاهده كرديم ايشان را شبانه از مسجدالحرام تا مسجدالاقصي سير مي‌دهند و پس از آن تا آسمان هفتم و تا جايي صعود مي‌كنند كه احدي جز خداوند متعال حضور نداشته است و تمام اين ماجرا در بيداري بوده و بنابر نظر اكثر علماي شيعه با همين بدن جسماني اتفاق افتاده و نه در خواب يا با روح زيرا معراج صرفاً روحاني فضيلت چنداني را براي ايشان اثبات نمي‌كند و چنان عظمتي را كه مورد تأكيد و روايات است بر نمي‌تابد.

مرحله دوم معراج در سورة نجم چنين توصيف شده است:

سپس [پيامبر(ص) در شب معراج] نزديك و نزديك‌تر شد، تا آنكه فاصله او [با مقام قرب خاص خدا] به اندازه طول دو كمان يا كمتر بود. در اينجا، خداوند آنچه را وحي كردني بود، به بنده‌اش وحي كرد. آنچه را ديد، انكار نكرد. آيا با او دربارة آنچه ديد، مجادله و ستيز مي‌كنيد؟ و بار ديگر نيز او را نزديك سدرةالمنتهي كه بهشت جاويدان در آنجاست، ديده است. در آن هنگام كه چيزي (شكوه و نور خيره‌كننده‌اي) سدرةالمنتهي را پوشانده بود. چشم او هرگز منحرف نشدو طغيان نكرد. (آنچه را ديد، واقعيت بود) او در شب معراج، برخي نشانه‌هاي بزرگ پروردگارش را ديد.

هر چند روايات دربارة معراج آنقدر متعدد است كه به حد تواتر رسيده و مورد قبول همگان مي‌باشد ليكن راجع به زمان، مكان و تعداد دفعات وقوع آن ميان محدثان، مورخان و مفسران اختلاف نظر وجود دارد:

ـ زمان اولين معراج را بهتر است نه ماه يا دوسال پيش از ولادت حضرت زهرا(س) بدانيم زيرا حضرت محمد(ص) روزي در جواب يكي از همسران خود كه از شدت محبت به فرزندشان گله كرده بود، تشكيل نطفه ايشان را در آسمان و شب معراج خوانده‌اند.3

ـ مكان آن نيز خانه حضرت خديجه(س) خانة ام‌هاني خواهر حضرت علي(ع)، شعب ابي‌طالب، و مسجدالحرام در كنار كعبه گفته شده است.

ـ آن‌گونه كه از ظاهر روايات برمي‌آيد، احتمالاً معراج بيش از دو مرتبه و طي دفعات متعدد اتفاق افتاده كه يكي از آنها بسيار شاخص و معروف شده كه گفته شده اين معراج در شب هفدهم ماه رمضان سال دهم بعثت اتفاق افتاده است.4

معراج در يك نگاه

روشنايي روز از صحنه گيتي رخت بر بسته و تاريكي شب، همه جا را فرا گرفته بود. مردم از كار و تلاش روزانه، دست كشيده و در خانه خود آرميده بودند. پيامبر اسلام نيز مي‌خواست پس از اداي فريضه، براي رفع خستگي در بستر آرام بگيرد. ناگهان صداي آشناي جبرئيل امين را شنيد: «اي محمد! برخيز! با ما همسفر شو؛ زيرا سفري دور و دراز در پيش داريم».

جبرئيل امين، مركب فضاپيمايي به نام «براق» را پيش آورد. محمد(ص) اين سفر با شكوه و بي‌سابقه را از خانه‌ ام‌هاني يا مسجدالحرام آغاز كرد، ولي با همان مركب به سوي بيت‌المقدس روانه شد و در مدت بسيار كوتاهي در آن محل فرود آمد. در مسجدالاقصي (بيت‌المقدس) با حضور ارواح پيامبران بزرگ مانند ابراهيم(ع)، موسي(ع) و عيسي(ع) نماز گزارد. امام جماعت نيز پيامبر اكرم(ص) بود. سپس از مسجدالاقصي، «بيت‌اللحم» ـ زادگاه حضرت مسيح(ع) ـ و خانه‌هاي پيامبران ديدن كرد. پيامبر در برخي جايگاه‌ها به شكرانه چنين سفري و تحيت محل‌هاي متبركه، دو ركعت نماز شكر به جاي آورد.

آن‌گاه مرحله دوم سفر خود را كه حركت به سوي آسمان‌هاي هفت‌گانه بود، آغاز كرد. پيامبر همه آسمان‌ها را يكي پس از ديگري پيمود و ساختار جهان بالا و ستارگان را ديد. ولي در هر آسمان به صحنه‌هاي تازه‌اي برمي‌خورد و با ارواح پيامبران و فرشتگان سخن مي‌گفت. او در بعضي‌ آسمان‌ها با دوزخ و دوزخيان و در بعضي آسمان‌هاي ديگر با بهشت و بهشتيان برخورد كرد و از مراكز رحمت و عذاب پروردگار بازديد به عمل آورد. ايشان، درجه‌هاي بهشتيان و اشباح دوزخيان را از نزديك مشاهده كرد.

سرانجام به «سدرة المنتهي» در آسمان هفتم و «جنةالمأوي» (بهشت برين) رسيد و در آنجا، آثار شكوه پروردگار هستي را ديد. وي چنان اوج گرفت و به جايي رسيد كه جز خدا، هيچ موجودي به آنجا راه نداشت. حتي جبرئيل از حركت باز ايستاد و گفت: «به يقين، اگر به اندازه سرانگشتي بالاتر آيم، خواهم سوخت».5

آنگاه حضرت محمد(ص) در آن جهان سراسر نور و روشنايي، به اوج شهود باطني و قرب الي الله و مقام «قاب قوسين أو أدني» رسيد. خداوند در اين سفر، دستورها و سفارش‌هاي بسيار مهمي به پيامبر فرمود. بدين صورت، معراج كه از بيت‌الحرام ـ و به گفته بعضي، از خانه ام‌هاني، دختر عموي آن حضرت و خواهر اميرالمؤمنين علي(ع) ـ آغاز گشته بود، در سدرةالمنتهي پايان پذيرفت. سپس به پيامبر دستور داده شد از همان راهي كه عروج كرده است، باز گردد.

پيامبر هنگام بازگشت، در بيت‌المقدس فرود آمد و از آنجا راه مكه را در پيش گرفت. ايشان در ميانه راه به كاروان بازرگاني قريش برخورد كرد، در حالي كه آنان شتري را گم كرده بودند و در پي آن مي‌گشتند. پيامبر از آبي كه در ميان ظرف آنان بود، قدري نوشيد و باقي مانده آن را به زمين ريخت و بنابر روايتي، روي آن، سرپوش گذارد. حضرت محمد(ص) پيش از طلوع فجر در خانه «ام هاني» از مركب فضاپيماي خود فرود آمد.6

مشاهدات زميني رسول خدا(ص)

با توجه به آنكه معراج در نوبت‌هاي متعددي انجام شده و در هر كدام از اين سفرها پيامبر(ص) مشاهدات متفاوتي داشته‌اند، لذا در هر فرصتي كه پيش مي‌آمده به فراخور شرايط صحنه‌اي از آن ماجراها را براي اصحاب و اطرافيان خويش ترسيم و تصوير مي‌كرده‌اند.

حضرت محمد(ص) در خانه ام هاني، براي نخستين بار، راز سفر خود را با دختر عمويش، ام‌هاني در ميان گذاشت. سپس هنگامي كه روز آغاز گشت، قريش و مردم مكه را از اين جريان باخبر ساخت. داستان معراج و فضانوردي شگفت‌انگيز پيامبر در آن مدت كوتاه كه به نظر قريش، امري ناممكن بود، همه جا پخش شد. سران قريش بيش از پيش بر محمد(ص) خشم گرفتند و بنابر عادت هميشگي خود، به تكذيب او برخاستند. از ايشان خواستند كه وضع ظاهري ساختمان بيت‌المقدس را بيان كند. آنان گفتند: كساني در مكه هستند كه بيت‌المقدس را ديده‌اند. اگر راست مي‌گويي، آنجا را تشريح كن تا ما تو را در اين خبر شگفت‌انگيز، تصديق كنيم.

پيامبر بزرگوار اسلام، وضع ظاهري ساختمان بيت‌المقدس را براي آنان بازگو كرد. افزون بر آن، حوادثي را كه در ميانه راه مكه و بيت‌المقدس و هنگام بازگشت از معراج رخ داده بود، بيان كرد. ايشان گفت: «در ميان راه، به كاروان فلان قبيله برخوردم كه شتري از آنها گم شده بود. در ميان اثاثيه آنان، ظرف آبي بود كه من از آن نوشيدم. سپس آن را پوشاندم. در جاي ديگر به گروهي برخوردم كه شتري از آنها رميده و دست آن شكسته بود.» قريش گفتند: از كاروان قريش خبر ده. پيامبر فرمود: «آنان را در «تنعيم» (در ابتداي حرم) ديدم كه شتري خاكستري رنگ در پيشاپيش آنان حركت مي‌كرد. آنان كجاوه‌اي روي شتر گذارده بودند و اكنون به شهر مكه وارد مي‌شوند».

قريش از اين خبرهاي قطعي، سخت ناراحت شدند و گفتند: اكنون صدق و كذب گفتار او براي ما آشكار مي‌شود. همه انتظار مي‌كشيدند كه كاروان چه زماني وارد شهر مي‌شود. ناگهان پيشگامان كاروان وارد شهر شدند. اهل كاروان، شرح قضيه را همانگونه كه رسول اكرم(ص) بازگفته بود، تصديق كردند.7

معراج از زبان پيامبر اعظم(ص)

پيامبر(ص) فرمود:

من در مكه بودم كه جبرييل نزد من آمد و گفت: «اي محمد! برخيز». برخاستم و كنار در رفتم. ناگاه جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل را در آنجا ديدم. جبرئيل، مركبي به نام «براق» نزد من آورد و به من گفت: «سوار شو». بر براق سوار شدم و از مكه بيرون رفتم. به بيت‌المقدس رسيدم. هنگامي كه به بيت‌المقدس رسيدم، فرشتگان از آسمان نزد من به زمين فرود آمدند و مرا به داشتن مقام و منزلت ارجمند در پيشگاه خداوند مژده دادند. آنگاه در بيت‌المقدس نماز خواندم.8

در روايت ديگر آمده است كه پيامبر اعظم(ص) فرمود:

ابراهيم خليل(ع) به همراه گروهي از پيامبران پيش من آمدند و مرا بشارت دادند. سپس موسي و عيسي(ع) آمدند. پس از آن، جبرييل دستم را گرفت و مرا بالاي صخره (سنگي در بيت‌المقدس) برد و بر روي آن نشاند. ناگاه ماجراي معراج را پيش خود ديدم كه مانند آن را در شكوه و جلال، هرگز نديده بودم. از آنجا به آسمان دنيا (آسمان اول) صعود كردم. آنان به من سلام مي‌كردند.

سپس جبرئيل مرا به آسمان ششم برد. در آنجا، انبوه آفريدگان و كروبيان (مجردات و فرشتگان و ارواح) را ديدم. سپس همراه جبرئيل به آسمان هفتم صعود كردم. در آنجا با آفريدگان خدا و فرشتگان بسيار ديدار كردم.9

حديث معراج

از جمله روايات مشهوري كه به ماجراي معراج مي‌پردازد روايت اخلاقي مفصلي است كه سخنان خداوند متعال را خطاب به حبيب خود محمد مصطفي(ص) در بر مي‌گيرد. در واقع پيام‌هاي خداوند و سوغات رسول او(ص) از اين سفر براي مسلمانان و پيروان ايشان در همه اعصار و دوران‌ها بوده و با توجه به اهميتي كه داشته شرح‌هاي متعددي بر آن نوشته شده است.10

در اين روايت مفصل از برترين كردار، شايستگان محبت خداوند، پارساترين مردمان، ويژگي دنيازدگان، ويژگي اهل آخرت، پاداش زاهدان،‌ پرهيزكاري زينت مؤمن، ارزش سكوت، اهميت رزق حلال،‌ جايگاه و اثر روزه و ويژگي عابدان و مسائلي از اين دست سخن به ميان آمده است.

مشاهدات پيامبر اعظم(ص) در آسمان

ضمن روايت فوق و ديگر رواياتي كه به نقل ماجراي معراج مي‌پردازند، گزارش‌هايي از مشاهدات حضرت محمد(ص) از آسمان‌ها، اهل بهشت و اهل جهنم و ملائكه آمده كه به نحوي هر كدام سعي در تكميل روايات بالا با ارائه شواهد و نمونه‌هايي از آثار اعمال دارند.11

همراهان رسول اكرم(ص) در معراج

در بعضي از احاديثي كه از ائمه معصومين(ع) دربارة معراج آمده، از رسول خدا(ص) نقل كرده‌اند كه فرمود:

من وقتي همة مراحل را طي كرده و از آسمان‌ها گذشتم و به بيت‌المعمور و نزديك سدرةالمنتهي رسيدم، بعضي از اصحابم مرا همراهي مي‌كردند. آنها كه لباس نو در بر داشتند وارد شدند و آنها كه نداشتند ماندند. عده‌اي را به همراه خود بردم و عده‌اي به همراهم آمدند.12

كه ظاهراً اشاره به معصومين(ع) و آن دسته از مؤمناني است كه به دنبال ايشان آن مقام را طي كردند و در آينده در ضمن نماز كه ره آورد اين معراج است، خواهند كرد.11

موعود(ع) در معراج

اصلي‌ترين مشاهده پيامبر اعظم(ص) در شب معراج را بايد شهود انوار مقدسه ائمه(ع) بدانيم كه اصحاب متعددي روايت ذيل يا مشابه آن را از آن حضرت نقل كرده‌اند و همان‌طور كه خواهيم ديد در ميان دوازده امام(ع)، حضرت مهدي(ع) جايگاهي ويژه و ممتاز دارند. ضمن اين روايات نقل شده است كه رسول خدا(ص) فرمود:

همانا خداي عزوجل در آن شب كه به گردشي شبانه برده شدم (معراج) به من وحي فرمود: اي محمد چه كسي را در زمين ميان امتت به جاي خود گذاشتي؟ ـ در حالي كه خدا خود بدان آگاه‌تر بود ـ عرض كردم: پروردگارا، برادرم را فرمود: اي محمد، علي ابن ابي‌طالب را؟ عرض كردم: بلي اي خداي من، فرمود: اي محمد من ابتدا از مقام ربوبيت نظري بر زمين افكندم و تو را از آن اختيار كردم. هيچ گاه يادي از من نمي‌شود مگر اينكه تو نيز با من ياد كرده شوي. من خود محمودم و تو محمد؛ سپس نظري ديگر بر زمين افكندم و از آن علي بن ابي‌طالب را برگزيدم و او را وصي تو قرار دادم، پس تو سرور پيامبران و علي از نام‌هاي من است و «علي» (مشتق آن) نام اوست. اي محمد، من، علي و فاطمه و حسن و حسين و امامان را از يك نور آفريدم؛ سپس ولايت ايشان را بر فرشتگان عرضه داشتم، هر كه آن را پذيرفت از مقربين گرديد و هر كه آن را رد نمود به كافران پيوست. اي محمد، اگر بنده‌اي از بندگانم مرا چندان پرستش كند تا رشته حياتش از هم بگسلد و پس از آن در حالي كه منكر ولايت آنان است با من روبه‌رو شود، او را در آتش دوزخ خواهم افكند سپس فرمود: اي محمد، آيا مايلي آنان را ببيني؟ عرض كردم: بلي. فرمود: قدمي پيش گذار.‌ من قدمي جلو نهادم. ناگاه ديدم علي بن ابي‌طالب و حسن و حسين و علي‌بن الحسين و محمد بن علي و جعفربن محمد و موسي بن جعفر و علي بن موسي و محمد بن علي و علي بن محمد و حسن بن علي آنجا بودند و حجت قائم همانند ستاره‌اي درخشان در ميان آنان بود، پس عرض كردم: پروردگار من اينان چه كساني‌اند؟ فرمود: اينان امامان هستند و اين يك نيز قائم است كه حلال‌كننده حلال من و حرام‌دارنده حرام من است، و از دشمنان من انتقام خواهد گرفت. اي محمد، او را دوست بدار كه من او را دوست مي‌دارم و هر كس را كه او را دوست بدارد نيز دوست مي‌دارم.14

 

گزارش خبرگزاري فارس، به نقل از تقويم شيعه، معراج پيامبر(ص) پنج سال بعد از بعثت در چنين روزي واقع شده است. همچنين معراج پيامبر(ص) در 21 ماه رمضان نيز نقل شده است.
معراج از جمله ضروريات اسلام است، و آيات كريمه و احاديث متواتره ثابت شده است كه خداوند متعال حضرت رسول (ع) را در يك شب از مكه معظمه تا مسجد الاقصي و از آنجا به آسمان‌ها تا سدرة‌المنتهي و ارض اعلي بود، و عجايب آفرينش آسمان‌ها را به آن حضرت نماياند و رازهاي نهاني و معارف نامتناهي را به ‌آن حضرت القا فرمود و آن حضرت در بيت المعمور تحت عرش به عبادت حق تعالي قيام فرمود و با انبياء(ع) ملاقات كرد و داخل بهشت شد و منازل اهل بهشت و احوال كساني كه در عذاب بودند را مشاهده فرمود.
احاديث متواتر دلالت دارد كه عروج آن حضرت به بدن بوده نه به روح، و در بيداري بوده نه در خواب.
اقوال ديگر در تعيين روز معراج چنين است: 17 ماه رمضان سال 12 قبل از هجرت، 17 ربيع الاول قبل از هجرت، 17 رجب قبل از هجرت، 17 ماه رمضان 5 سال قبل از بعثت، 27 ماه رمضان، 21 ماه رمضان.
درباره مكاني كه آغاز حركت پيامبر(ع) به سوي معراج بوده نيز چند قول است: از منزل خديجه (ع)، از منزل ام هاني خواهر اميرالمؤمنين (ع)، از شعب ابي‌طالب(ع).
امام صادق(ع) فرمودند: حق تعالي حضرت رسول (ع) را صد و بيست و چهار مرتبه به آسمان برد، و در هر مرتبه به آن حضرت درباره ولايت و امامت امير‌المؤمنين (ع) و ديگر ائمه طاهرين(ع) زياده از ساير فرايض تاكيد و توصيه فرمود.

* امروز؛ سالروز جنگ بدر
در روز جمعه 17 رمضان سال دوم هجرت جنگ بدر كبري به وقوع پيوست. 18 يا 19 اين ماه هم ذكر شده است.
تعداد مسلمانان 313 نفر و تعداد شهداي آنان 9 تا 14 نفر، و تعداد كفار 950 نفر بود. مقتولين كفار 70 نفر بودند و 70 نفر را هم مسلمانان اسير گرفتند. 35 نفر از 70 نفر كشته‌هاي كفار به دست امير المؤمنين علي (ع) به قتل رسيدند.
در اين جنگ ابوجهل نيز كشته شد. ابوجهل يا هشام بن مغيره مخزرمي از دشمنان سرسخت پيامبر (ع) بود و او با اينكه نامش هشام بود ولي از فرط بدجنسي و زشت سيرتي به ابو‌جهل مكني شد. ابوجهل در مكه رسول اكرم(ع) را بسيار آزار و اذيت كرد.

 

 

(0) نظر

احاديث ناب

  پيامبر اكرم (ص): دنيا بهشت كافر و زندان مومن است                                     

پيامبر اكرم (ص): بدانيد كه بهشت و دوزخ به هر يك از شما از بند كفشش نزديكتر است.

پيامبر اكرم (ص): هر كه مشتاقِ بهشت است به كارهاي خوب مي شتابد.

پيامبر اكرم (ص): بهترين امت من آنهايند كه به دنيا بي اعتناتر و به آخرت مشتاق تر باشند.

پيامبر اكرم (ص): مومن با همت ترين مردم است كه هم به كار دنيا و هم به كار آخرت اهتمام دارد.

پيامبر اكرم (ص): هرگز مسلماني را تحقير مكن، زيرا كوچكشان نزد خداوند بزرگ است.

امام علي (ع): دل بستن به دنيا با وجود آن همه رنج هايي كه از او مي بيني ناداني است.

امام علي (ع): دنيا گذرگاه است نه جاي ماندن.

امام علي (ع): دنيا براي رسيدن به آخرت آفريده شده نه براي رسيدن به خود.

امام علي (ع): دنيا فريب مي دهد،زيان مي رساند و تند مي گذرد.

امام علي (ع): آخرت نزديك و زمان ماندن در دنيا اندك است.

امام علي (ع): امروز هنگام عمل است نه حسابرسي و فردا هنگام حسابرسي است نه عمل.

امام علي (ع): نفس هاي تو اجزاي عمر تو هستند، پس آنها را جز در اطاعت خداوند به پايان مبر.

امام علي (ع): ترك گناه آسان تر از درخواست توبه است.

امام علي (ع): مردم دشمن چيزهايي هستند كه نمي دانند.

امام علي (ع): خوابيدن با يقين برتر از نمازخواندن با شك و ترديد است.

امام علي (ع): آنچه مردگان ديدند اگر شما مي ديديد، ناشكيبا بوديد و مي ترسيديد.

امام علي (ع): آن كس كه بهشت و دوزخ را در پيش روي خود دارد، در تلاش است.

امام علي (ع): ميان شما تا بهشت يا دوزخ فاصله اندكي جز رسيدن مرگ نيست.

امام علي (ع): از كساني مباش كه بدون عمل صالح به آخرت خود اميدوار است.

امام علي (ع): در شگفتم از آن كس كه مردگان را مي بيند و مرگ را از ياد برده است.

امام علي (ع): با مردم آنگونه معاشرت كنيد كه اگر مرديد براي شما اشك بريزند.

امام علي (ع): پاداش آخرت رنج و سختي دنيا را از ياد مي برد.

امام علي (ع): به دنيا آرامش يافتن در حالي كه ناپايداري آن مشاهده مي گردد از ناداني است.

امام علي (ع): دنيايي كه در ديده ها زيباست، جايگزين آخرتي نشود كه آن را زشت مي انگارند.

امام علي (ع): مومن با چشم عبرت به دنيا مي نگرد و از دنيا به اندازه ضرورت بر مي دارد.

امام علي (ع): مُردن از شما آغاز نشده و به شما نيز پايان نخواهد يافت.

امام علي (ع): كسي كه براي دنيا به دين عمل كند، كيفرش نزد خدا دوزخ است.

امام علي (ع): اگر بنده خدا، اجل و پايان كارش را مي ديد با آرزو و فريب آن دشمني مي ورزيد.

امام علي (ع): عمري كه خدا از فرزند آدم پوزش را مي پذيرد شصت سال است.

امام علي(ع): كسي كه به ياد سفر طولاني آخرت باشد خود را آماده مي سازد.

امام علي (ع): مردگان به راهي در اندرون هاي برزخ قدم نهادند و زمين در آنجا به آنان چيره گشت و گوشت هايشان را خورد.

امام علي (ع): انسان با نفسي كه مي كشد قدمي به سوي مرگ مي رود.

امام علي (ع): هر كس پاياني است، تلخ يا شيرين.

امام علي (ع): حق سنگين، امّا گوارا، باطل سبك ولي كشنده.

امام علي (ع): از حرام دنيا چشم پوشي كن تا خداوند زشتي هاي آن را به تو نشان دهد.

امام علي (ع): كسي كه ميان خود و خدا را نيكو گرداند، خدا ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد.

امام علي (ع): خداوندِ سبحان امور را بر اساس حكم و قضاي خودش جاري مي سازد نه آنگونه كه تو مي پسندي.

امام علي (ع): هشدار! خداوند چنان پرده پوشي كرده كه مي پنداري تو را بخشيده است.

امام علي (ع): هر كه خداوند بخواهد بنده خود را اصلاح كند او را سه چيز نصيب مي كند: كم گويي، كم خوري، كم خوابي.

امام علي (ع): خدا به وسيله اهل بيت (ع) پشت خميده دين را راست نمود.

امام علي (ع): ياد ما اهل بيت شفا بخش بيماري ها، ناخوشي ها، درمانگرِ وسوسه شك است.

امام علي (ع): من كمتر از آنم كه بر زبان آوري و برتر از آنم كه در دل داري.

امام صادق (ع): كساني كه بر اثر گناهان مي ميرند بيشتر از كساني كه بر اثر رسيدن اجل مي ميرند.

امام صاق (ع): آن كه خدا را شناخت از خدا ترسيد و آن كه از خدا ترسيد دل از دنيا بركند.

امام صادق(ع): هر امري كه خداوند بر آن غلبه كند خود عذر بنده اش را مي پذيرد.

 

 

 

 

(0) نظر
X